شناخت هدف، اولین گام موفقیت

شناخت هدف، اولین گام موفقیت

 آرش همتیان*هدف یک سری شاخص معین دارد، یک سری ویژگی ها و فاکتورهای خاص و مشخص دارد که اگر ما آن ها را داشته باشیم، به ما آدم هدفمند گفته می شود . حالا در ابتدا باید بدانیم ویژگی های هدف چیست؟  اول از همه هدف باید کاملاً مشخص و شفاف باشد، یعنی یک تاریخ مشخص و یک مقدار مشخص داشته باشد در واقع باید زمان رسیدن به بخش های مختلف آن تعیین شده باشد. مثلا ًمن میخواهم تا خرداد ماه دو نمره معدلم زیاد شود. من باید بدانم دقیقا برای چه دارم تلاش میکنم ، اهداف مبهم نتایج مبهم در پی دارد. دوم این که هدف باید قابل اندازه گیری باشد. من میتوانم نگاه کنم که چقدر از هدفم را طی کردم ، چقدرآن باقی مانده است. ویژگی سوم هدف این است که هدف ، باید قابل دستیابی و واقعی هم باشد، منظور از قابل دسترسی و واقعی این نیست که فقط اهداف خود را محدود به هدف های معمولی و کوچک کنیم، مثلاً یک فرد 16 ساله نمیتواند این هدف را داشته باشد که سال بعد 12 ساله باشد، اهدافی را برای خود قرار دهید که واقعاً بتوانید به دستشان بیاروید. اهدافی که در رسیدن به آنها لحظه ای شک نکنیم.ویژگی چهارم هدف، مرتبط بودن با بقیه هدف ها است. وقتی شما یک رویای بزرگ دارید ، باید اهداف خردتان هم در راستای همان رویای بزرگ باشد، نباید غیر مرتبط باشد یا جهت دیگری داشته باشد، در واقع مجموعه ی اهداف کوچک ما باید درآخر منتهی به رویای بزرگمان باشد. ویژگی پنجم و بسیار مهم این است که هدف باید در من هیجان ایجاد کند یعنی هدف من آن قدر هیجان انگیز است که وقتی به آن فکر می کنم ناخودآگاه لبخند می زنم. هدف باید برای من نقش یک محرک درونی قوی را بازی کند، یعنی من دلم بخواهد صبح زودتر بیدار شوم تا برای هدفم تلاش کنم یعنی آن قدر هدفم برای ارزشمند باشد که اشکالی نداشته باشد شب ها کمی دیرتر بخوابم و بیشتر برای هدفم تلاش کنم. ویژگی ششم هدف این است که باید حواس چندگانه من را درگیر کند. یعنی من باید بتوانم صدای رسیدن به هدفم را بشنوم و هر روز آن را پیش چشمم مجسم کنم. پس هدف باید مشخص ، قابل پیگیری و واقعی باشد، هدف باید هیجان انگیز باشد و حواس چندگانه مرا درگیر کند. حالا که ما رویای بزرگ خودمان را تعریف کردیم و فهمیدیم که اهدافمان در زندگی چیست؛ وقت آن است که یک برنامه زمانی مشخصی داشته باشیم که رویاهایمان را سعی کنیم به واقعیت تبدیل کنیم. دو معیار را باید مشخص کنیم: چقدر ـ تا کی؛در مورد اهدافتان از خودتان بپرسید: چقدر؟ یعنی؛ من چقدر می‌خواهم به جلو بروم؟ می‌خواهم به کجا برسم؟ چقدر می‌خواهم در این زمینه پیشرفت کنم؟  و معیار بعدی: تا کِی، تا چه زمانی وقت داریم؟؟ چه روزی، کدام هفته، کدوم روز ماه؟؟برای رسیدن به اهدافمان باید همواره از خودمان بپرسیم چقدر؟ تا کی؟ وقتی می‌پرسیم، به ضمیر نیمه هوشیار ما این دستور داده می‌شود که من باید در زمان مشخص به این موقعیت برسم. این گونه زندگی ما هدفمندتر می‌شود. این باعث می‌شود که اهدافمان کاملاً شفاف و با جزئیات کامل باشد. اهدافتان رو در کارت‌های کوچک بنویسید، می‌توانید کنار تخت یا در کیف پولتان بگذارید که وقتی کیف پولتان رو باز می‌کنید به آن نگاه کنید. به این صورت کل روز ذهنتان درگیر اهدافتان میشود، اهدافی حالا کاملاً ملموس و شفافند.میتوانید یک جدول برنامه‌ریزی زمانبندی هم برای آن درست کنید، مثلا برای شروع جدول هفتگی بکشید. امروز هر روز هفته هست تا هفته‌ی بعد آن را مشخص کنید که برای هر روز هفته چه اهدافی را دنبال می‌کنید.  یک هدف کلی هفته برای خودتان مشخص کنید، مثلاً این هفته می‌خواهم با دقت‌تر باشم ،یه هفته دغدغه ذهنیتان این میشود که خودتان را به سمت اینکه می‌خواهید آدم دقیق‌تری باشید، پیش ببریم. حالا برای رسیدن به این هدف راه‌کار تعیین کنیم: چه کار باید بکنم که دقیق‌تر بشم؟چه کار باید بکنم که اهداف هفته در هر روز آن اتفاق بیفتد و به آن چیزی که من دلم می‌خواهد برسم؟ وقتی بر اهداف هفتگیمان مسلط شویم، آن موقع ما می‌توانیم برنامه اهداف ماهانه برای خودمان بنوسیم. بعداً می‌توانیم یک تابلوی بزرگ اهداف داشته باشیم و بر روی دیوار اتاقمان نصب کنیم؛ من در امسال می‌خواهم به کجا برسم؟ مقصدم کجاست؟از این به بعد هر روز صبح که بیدار می شویم، خودمان را یک قدم نزدیک تر به مقصد می‌بینیم. چون از این به بعد مسیر رسیدن به هدفمان را کامل می شناسیم، پس بی راهه نمیرویم و در راه درست نیل به رویای بزرگمان گام بر می داریم.مشاور و برنامه ریز آموزشی

شناخت هدف، اولین گام موفقیت

 آرش همتیان*هدف یک سری شاخص معین دارد، یک سری ویژگی ها و فاکتورهای خاص و مشخص دارد که اگر ما آن ها را داشته باشیم، به ما آدم هدفمند گفته می شود . حالا در ابتدا باید بدانیم ویژگی های هدف چیست؟  اول از همه هدف باید کاملاً مشخص و شفاف باشد، یعنی یک تاریخ مشخص و یک مقدار مشخص داشته باشد در واقع باید زمان رسیدن به بخش های مختلف آن تعیین شده باشد. مثلا ًمن میخواهم تا خرداد ماه دو نمره معدلم زیاد شود. من باید بدانم دقیقا برای چه دارم تلاش میکنم ، اهداف مبهم نتایج مبهم در پی دارد. دوم این که هدف باید قابل اندازه گیری باشد. من میتوانم نگاه کنم که چقدر از هدفم را طی کردم ، چقدرآن باقی مانده است. ویژگی سوم هدف این است که هدف ، باید قابل دستیابی و واقعی هم باشد، منظور از قابل دسترسی و واقعی این نیست که فقط اهداف خود را محدود به هدف های معمولی و کوچک کنیم، مثلاً یک فرد 16 ساله نمیتواند این هدف را داشته باشد که سال بعد 12 ساله باشد، اهدافی را برای خود قرار دهید که واقعاً بتوانید به دستشان بیاروید. اهدافی که در رسیدن به آنها لحظه ای شک نکنیم.ویژگی چهارم هدف، مرتبط بودن با بقیه هدف ها است. وقتی شما یک رویای بزرگ دارید ، باید اهداف خردتان هم در راستای همان رویای بزرگ باشد، نباید غیر مرتبط باشد یا جهت دیگری داشته باشد، در واقع مجموعه ی اهداف کوچک ما باید درآخر منتهی به رویای بزرگمان باشد. ویژگی پنجم و بسیار مهم این است که هدف باید در من هیجان ایجاد کند یعنی هدف من آن قدر هیجان انگیز است که وقتی به آن فکر می کنم ناخودآگاه لبخند می زنم. هدف باید برای من نقش یک محرک درونی قوی را بازی کند، یعنی من دلم بخواهد صبح زودتر بیدار شوم تا برای هدفم تلاش کنم یعنی آن قدر هدفم برای ارزشمند باشد که اشکالی نداشته باشد شب ها کمی دیرتر بخوابم و بیشتر برای هدفم تلاش کنم. ویژگی ششم هدف این است که باید حواس چندگانه من را درگیر کند. یعنی من باید بتوانم صدای رسیدن به هدفم را بشنوم و هر روز آن را پیش چشمم مجسم کنم. پس هدف باید مشخص ، قابل پیگیری و واقعی باشد، هدف باید هیجان انگیز باشد و حواس چندگانه مرا درگیر کند. حالا که ما رویای بزرگ خودمان را تعریف کردیم و فهمیدیم که اهدافمان در زندگی چیست؛ وقت آن است که یک برنامه زمانی مشخصی داشته باشیم که رویاهایمان را سعی کنیم به واقعیت تبدیل کنیم. دو معیار را باید مشخص کنیم: چقدر ـ تا کی؛در مورد اهدافتان از خودتان بپرسید: چقدر؟ یعنی؛ من چقدر می‌خواهم به جلو بروم؟ می‌خواهم به کجا برسم؟ چقدر می‌خواهم در این زمینه پیشرفت کنم؟  و معیار بعدی: تا کِی، تا چه زمانی وقت داریم؟؟ چه روزی، کدام هفته، کدوم روز ماه؟؟برای رسیدن به اهدافمان باید همواره از خودمان بپرسیم چقدر؟ تا کی؟ وقتی می‌پرسیم، به ضمیر نیمه هوشیار ما این دستور داده می‌شود که من باید در زمان مشخص به این موقعیت برسم. این گونه زندگی ما هدفمندتر می‌شود. این باعث می‌شود که اهدافمان کاملاً شفاف و با جزئیات کامل باشد. اهدافتان رو در کارت‌های کوچک بنویسید، می‌توانید کنار تخت یا در کیف پولتان بگذارید که وقتی کیف پولتان رو باز می‌کنید به آن نگاه کنید. به این صورت کل روز ذهنتان درگیر اهدافتان میشود، اهدافی حالا کاملاً ملموس و شفافند.میتوانید یک جدول برنامه‌ریزی زمانبندی هم برای آن درست کنید، مثلا برای شروع جدول هفتگی بکشید. امروز هر روز هفته هست تا هفته‌ی بعد آن را مشخص کنید که برای هر روز هفته چه اهدافی را دنبال می‌کنید.  یک هدف کلی هفته برای خودتان مشخص کنید، مثلاً این هفته می‌خواهم با دقت‌تر باشم ،یه هفته دغدغه ذهنیتان این میشود که خودتان را به سمت اینکه می‌خواهید آدم دقیق‌تری باشید، پیش ببریم. حالا برای رسیدن به این هدف راه‌کار تعیین کنیم: چه کار باید بکنم که دقیق‌تر بشم؟چه کار باید بکنم که اهداف هفته در هر روز آن اتفاق بیفتد و به آن چیزی که من دلم می‌خواهد برسم؟ وقتی بر اهداف هفتگیمان مسلط شویم، آن موقع ما می‌توانیم برنامه اهداف ماهانه برای خودمان بنوسیم. بعداً می‌توانیم یک تابلوی بزرگ اهداف داشته باشیم و بر روی دیوار اتاقمان نصب کنیم؛ من در امسال می‌خواهم به کجا برسم؟ مقصدم کجاست؟از این به بعد هر روز صبح که بیدار می شویم، خودمان را یک قدم نزدیک تر به مقصد می‌بینیم. چون از این به بعد مسیر رسیدن به هدفمان را کامل می شناسیم، پس بی راهه نمیرویم و در راه درست نیل به رویای بزرگمان گام بر می داریم.مشاور و برنامه ریز آموزشی

شناخت هدف، اولین گام موفقیت

بازی